تقدیم به بهترینم
وقتی می شی نیاز من اگه نباشی پیش من
اشکای چشمامو ببین که می ریزه به پای تو
بازم که بیقرارمو دلواپس نگاه تو
تموم هستی منی بمون همیشه پیش من
اگه شدم عاشق تو نزار که بی تاب بمونم
لالایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت میخوام همیشه عاش بمونی
دوستت دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود
*ارزو هایم زیر انبوهی از خاکستر
هنوز نفس میکشد
هنوز شعله ورند
نسیم مهربانی شما ها کی می وزد
**
نبض لحظه رو نگه دار
نزار عشقمون بمیره
نزار ضربه های ساعت
منو ازتوپس بگیره
عقربک های زمونه
خستگی سرش نمیشه
نگو بر میگردی فردا
دل که باورش نمیشه
*دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان ایا به دل دستور داد
میتوان ایا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را ایا میتوان فرمود ایست
باد را فرمود:باید ایستاد
انکه دستور زبان عشق را
بی گذاره در نهاد ما نهاد
*
*منو تو قلبت نگه دار مثل شعله تو زمستون
نزار از تو دور بشم باز بی تو قلبم میشه داغون
منو تو قلبت نگهدار حرف من یه التماسه
هیچ کس بجز تو انگار قلبمو نمیشناسه
**
فاصله
گفتي که مرا دوست نداري گله اي نيست
بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست
گفتم که کمي صبر کن و گوش به من کن
گفتي که نه .بايد بروم حوصله اي نيست
پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف
تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست
گفتي که کمي فكر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهاي نيست
رفتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله اي نيست
محبت
نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته کار من
اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
گفتي دلم را بعد از اين دست کس ديگر دهم
شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم
رفتم کنار پنجره ديدم تو را… با بگذريم
چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري
دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
تو التماسيم مي کني جوري فراموشت کتم
با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
گفتي محبت کن برو باشد خداحافظ ولي
رفتم که تو باور کني دارم محبت ميكنم
واژه هارو ولش کنیم عشقمو از چشام بخون